ای روزهای سخت ادامه از پشت لحظه ها به در آیید.
ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی
ای مثل روز آمدنت روشن .این روزها که می گذرد
هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا
من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟
15:51:50
• اگر قلباً و واقعا معتقد نباشید که می توانیدبه هدف برسید، از همان اول به کار خود لطمه زده اید.« آنتونی- رابینز»
• هستی همواره در پی جبران نیکی های توست. هرچه به هستی ببخشی، هزاران برابرش را به تو باز می گرداند.
« اوشو»
• تشخیص دادن عیوب خیلی بهتر از دیدن هنرهاست.« دیل- کارنگی»
• آرزویی را تصور کنید که صادقانه می خواهید، نه آنچه را که فکر می کنید، شاید بتوانید به دست آورید.« کاترین- پاندر»
• آزادی اندیشه و قلم و زبان، موجب آبادی و عمران مملکت است.« علی اکبر- دهخدا»
• آنچه دارم، مدیون اراده و تلاش خویشم.« حسین- رحمت نژاد»
• اندیشه ی شما درختی است ژرف، ریشه کرده در خاک سنّت ها، که با پیروی از گذشته ها شاخ و بال بیشتری می یابد.« جبران خلیل- جبران»
• من یک انسان هستم و به همین علت، با هیچ خصلت انسانی ناآشنا و بیگانه نیستم.« ترنس»
• لطف خداوند است که، تخمه های مهر را در کشتزار جان های ما می دهد، نه درخواستی که از او می کنیم.« جبران خلیل- جبران»
• تنها خدا حقیقیت است و هر چیز دیگر، عاری از حقیقت.« کاترین- پاندر»
• از نظر جسمانی خود را در حرکتِ نیرومند قرار دهید، آن موقع به مغز پیام داده اید که افسرده نیستید و چنین می شوید.« آنتونی- رابینز»
• دارا چنان سرگرم اندوختن دارایی های خویش است که، دیگر فرصت جستن دانش را ندارد.« جبران خلیل- جبران»
• به جای آنکه نسخه ی بَدَل دیگری باشید، سعی کنید نسخه ی اصلی خود باشید.« جودی- گارلند»
• کسانی که خوشبخت هستند که فکر و اندیشه شان معطوف به چیزی غیر از خوشبختی است.« جان- استوارت میل»
• خندیدن را بیاموز و خنداندن را. خویشتن را آنچنان که هستی بپذیر، بی گلایه و بی شکایت.« وین دایر»
• یک دوست شاد، شمعی است در محفل یاران.« رالف والدو- امرسون»
• لازم است از سرزنش دیگران لب فرو بندیم و مسئولیت تام آفرینش زندگی خود را به عهده بگیریم.« لئو- بوسکالیا»
آدمی تنها . . . . منتظر بر موج دریا . . . . لیک . . . . ساحلی آرام . . . . ساحلی با وسعت غمهای عالم . . . . آسمان ناظر بر این تنها و تنها چشم بر دریا . . . . نظر بر موج ساکن منتظر بر سیدی با پوشش سبز . . . . خواهد آمد . . . . خواهد آمد . . . . خواهد آمد . . . . این کلام نبض قلب آدم تنهای تنهاست . . . .
منو ببخش که ندیده می گرفتم التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش که گرفتم جای دست عاشقه تو دست عشق دیگرونو
لایق عشق بزرگ تو نبودم خورشید بانو
غافل از معجزه ی تو شد وجودم اسیر جادو
منو ببخش که درخشیدی یو من چشمامو بستم منو بخشیدی یو من چشمامو بستم
منو ببخش منو ببخش منو ببخش
تو به پای من نشستی یو جدا از تو نشستم که نیاوردی بگو هر جا دلترو می شکستم
منو ببخش منو ببخش
این روزها احساس می کنم روحم به یک حمام گرم نیاز دارد می دانی چرا؟در طول این دو سه هفته چه بسیار سخن ها که نباید می گفتم اما با توجیه روشنگری و دانستن حق است برزبان راندم.چه بسیار صورت های محرم ونا محرم را مشاهده کردم با توجیه اینکه حضور سبز و سرخ مردم را دریابم.چه بسیار نوا ها و نغمه های نادرست را شنیدم و در رد آن هیچ نگفتم .چه بذر بغض ها و کینه ها در قلب خویش نشاندم وبا آب بد گمانی و تهمت بارور ساختم.خدایا دیگر از تحمل و بدوش کشیدن این بارهای سنگین وسیاه خسته و شرمنده ام .احساس می کنم ،نه از احساس گذشته است حقیقتا باور می کنم در این مدت به خودم خیلی ظلم کرده ام.اکنون با تمام وجود فریاد می زنم:ظلمت نفسی وتجرات بجهلی.یانور یا قدوس ،ای خدای سراسر پاکی ونور آیا می شودگناهان را که پاکی مرا زدود درگذری؟آِیا می شود این بار سیاه گناه که نعمت های گوارایت را از من گرفته وبلا و سختی بر من نازل کرده با یک بارقه نورانی ات برطرف سازی؟خدایا امشب این بنده تو از زبان علی (علیه السلام)تورا می خواند و برای همه بندگان تو طلب بخشش و مغفرت می کند .پس این شب را شب پاکی و ازادسازی او از بدیها وپروا زدر آسمان بیکران رحمت خویش قرار ده. آمین
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فَإِنِّی قَرِیبٌ؛ من که نزدیکم (بقره/ 186)
گفتی: وَ اذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ؛ هر صبح و شام، خدایت را پیش خود، با بیم و کرنش، آهسته یاد کن (اعراف/ 205)
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ؟ دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲2 )
گفتم: معلوم است که دوست دارم مرا ببخشی!
گفتی: وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ؛ پس از خدا خود بخواهید شما را ببخشد و آنگاه به سوی او باز آیید (هود / 90)
گفتم: با این همه گناه؟!... آخر چگونه؟
گفتی: أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ؟ مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴)
گفتم: دیگر روی توبه ندارم.
گفتی: اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ، غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِِ؛ ولی خدا عزیزِ و داناست، او آمرزندهی گناه است و توبه پذیر.(غافر/۲و۳)
گفتم: با این کوه گناه، برای کدام یک توبه کنم؟
گفتی: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا؛ خدا همهی گناهان را میبخشد (زمر/۵۳)
گفتم: یعنی دوباره بیایم؟ باز مرا میبخشی؟
گفتی: وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ؛[چرا که نه!] به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)
گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میاورم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشم! و ... توبه میکنم
گفتی: إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ [این را بدان که] خدا توبهکنندگان و نیز آنانی که به دنبال پاکیاند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)
ناخواسته گفتم: اِلهی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُک؛ ای خدا و پروردکار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفتی: أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؛ خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)
گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه میتوانم؟
گفتی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا؛ ای مؤمنان! خدا را بسیار یاد کرده و صبح و شام تسبیحش کنید. او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به روشنایی آرند. که خدا بر مؤمنان مهربان است. (احزاب/۴۱-۴۳)